دختر ایرونی ، فیلمی است که من عاشقش هستم و بیش از ده بار آن را دیده ام و همان فیلمی بود که به همراه دنیا مرا عاشق سینمای ایران کرد .
تابستان سال 1382 که کنکور دادم ، سرگرمی دیگری جز فیلم و میکرو ژینیوس نداشتیم ، بچه محل ها هم که بزرگ شده بودند و تو دانشگاه های دورافتاده تلک و پلک سماق می مکیدند و حالشان حال امروز ما بود . دخترها هم که دیگر داشتند می پختند و پدرانشان نمی گذاشتند که بیایند و مثل بچگی هایمان با ما فوتبال ، گرگم به هوا ، وسطی ، لی لی و هفت سنگ بازی کنند . هر گونه حرف زدنی با دختر در شهر ما خواستگاری تلقی می شود و تو اگر زن بگیری دیگر نمی توانی به دختر دیگری نگاه کنی . یادم یم آید در شهر ما قرار بود یک کنسرت از علیرضا عصار در سالروز کوی دانشگاه که 18 تیر 1382 بود ، برگزار شود که بسیج آمد جلویش را گرفت و روز پنج شنبه نماز شب جمعه و دعای کمیل را در راسته ی خیابان برگزار کردند و خیابان را بند آوردند که نگذارند ماشین موسیقی نوازان به دانشگاه بیاید . شایعه کرده بودند که در کنسرت موسیقی ، مسابقه ی بلندترین موی دختر را می گذارند و به هر دختری که مویش بلندتر باشد ، جایزه می دهد . من هم که داشتم شاخ در می آوردم باورم نمی شد و آخرش هم فهمیدیم که این ها همه دروغ و بهانه ی سگ های رژیم آخوندهای انگلیسی است ، وگرنه در ایران اسلامی ، کسی جرآت دارد با زیرپوش خیابان بیاید ؟
خلاصه ، وضع گند شهرمان که به کنار ، دور از همه ی این گیر و بندها و بازی های سیاسی ، رفتیم ویدیو کلوپ و هی می دیدیم که چه بگیریم و چه باحال است ، جلد دختر ایرونی و خنده ی دلربا و دلبرانه ی هدیه تهرانی در گوشه ای چشم مرا به خود دوخت با آن پیراهن قرمز جگری اش که رنگ لبان قلوه اش بود و شال سیاهش که رنگ موهای پر کلاغی هدیه تهرانی بود ، دلم حسابی آب شد ، به آن پشت ویترین نشین گفتم ، آقا دختر ایرونی را میشه بدین و او هم پشت پیشخوان گشت و گفت وی اچ اس یا وی سی دی ، و من هم گفتم سی دی . وی سی دی پلیر نداشتیم ، اما پنتیوم فور داشتیم که باهاش می نشستم فیلم را از پوشه ی امپگ ای وی به درون هارد دیسکم کپی می گرفتم و بی خش و غل و غش آن را تماشا می کردم . به که چه فیلمی بود ، آن جا که علی شوتی نشست تا درباره ی ماجرای بی پدر و مادر بودنش و سیل و آوارگی کاشانه اش بگوید ، اشک ریختم . خلاصه خیلی باحال بود و هدیه هم عروس شده بود . خیلی خوشگل و قشنگ بود . مثل فرشته ها . فقط دو تا بال و پر سپید کم داشت که آن را هم علی شوتی در مجسمه ی فرشته اش ساخته بود .
یک همکلاسی داشتم در دانشگاه . خیلی قشنگ بود . خیلی هم شبیه هدیه تهرانی بود . بچه تهران هم بود . فینگیلی ، لپ کپلی مثل هلوی سرخ و سفید ، لب قلوه ای ، چشم پف کرده و خمار قهوه ای مثل همان قهوه های فال گیران ، خوش استیل و شنگول و بازیگوش ، خیلی دوستش داشتم ، اما همش مرا چپ چپ نگاه می کرد ، جوری که می ترسیدم ازش چیزی بپرسم . درسش هم برخلاف ما خیلی خوب بود . شاگرد اول بود ، اما من به درسش کاری نداشتم . خیلی شبیه هدیه بود . مثل سیبی که از وسط نصفش کنند . هی میخواستم ازش بپرسم که ببخشید گوگولی خانوم ، جیگر طلا ، شما دخترخاله ی هدیه تهرانی نیستی ؟ اما حیف که زمانه فرصت پرسیدن را هم به ما نمی دهد . از دانشگاه اخراج شدم ، چون زیاد می پرسیدم .
Size = 8.9 MB
خلاصه ، وضع گند شهرمان که به کنار ، دور از همه ی این گیر و بندها و بازی های سیاسی ، رفتیم ویدیو کلوپ و هی می دیدیم که چه بگیریم و چه باحال است ، جلد دختر ایرونی و خنده ی دلربا و دلبرانه ی هدیه تهرانی در گوشه ای چشم مرا به خود دوخت با آن پیراهن قرمز جگری اش که رنگ لبان قلوه اش بود و شال سیاهش که رنگ موهای پر کلاغی هدیه تهرانی بود ، دلم حسابی آب شد ، به آن پشت ویترین نشین گفتم ، آقا دختر ایرونی را میشه بدین و او هم پشت پیشخوان گشت و گفت وی اچ اس یا وی سی دی ، و من هم گفتم سی دی . وی سی دی پلیر نداشتیم ، اما پنتیوم فور داشتیم که باهاش می نشستم فیلم را از پوشه ی امپگ ای وی به درون هارد دیسکم کپی می گرفتم و بی خش و غل و غش آن را تماشا می کردم . به که چه فیلمی بود ، آن جا که علی شوتی نشست تا درباره ی ماجرای بی پدر و مادر بودنش و سیل و آوارگی کاشانه اش بگوید ، اشک ریختم . خلاصه خیلی باحال بود و هدیه هم عروس شده بود . خیلی خوشگل و قشنگ بود . مثل فرشته ها . فقط دو تا بال و پر سپید کم داشت که آن را هم علی شوتی در مجسمه ی فرشته اش ساخته بود .
یک همکلاسی داشتم در دانشگاه . خیلی قشنگ بود . خیلی هم شبیه هدیه تهرانی بود . بچه تهران هم بود . فینگیلی ، لپ کپلی مثل هلوی سرخ و سفید ، لب قلوه ای ، چشم پف کرده و خمار قهوه ای مثل همان قهوه های فال گیران ، خوش استیل و شنگول و بازیگوش ، خیلی دوستش داشتم ، اما همش مرا چپ چپ نگاه می کرد ، جوری که می ترسیدم ازش چیزی بپرسم . درسش هم برخلاف ما خیلی خوب بود . شاگرد اول بود ، اما من به درسش کاری نداشتم . خیلی شبیه هدیه بود . مثل سیبی که از وسط نصفش کنند . هی میخواستم ازش بپرسم که ببخشید گوگولی خانوم ، جیگر طلا ، شما دخترخاله ی هدیه تهرانی نیستی ؟ اما حیف که زمانه فرصت پرسیدن را هم به ما نمی دهد . از دانشگاه اخراج شدم ، چون زیاد می پرسیدم .
Dokhtare Irooni - Hedieh Tehrani - 1381 - Low Quality.wmv | |
عکس های هدیه تهرانی در فیلم دختر ایرونی را می توانید در زیر بنگرید ، این عکس ها از سایت رسمی عکاس فیلم دختر ایرونی ، آقای احمد احمدی گرفته ایم :